۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

ویکتورهوگو:
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی
واگر هستی کسی هم به تو عشق بورزد
واگر اینگونه نیست تنهاییت کوتاه باشد
وپس ازتنهاییت نفرت از کسی نیابی
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید اما اگر پیش آمد
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی

امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی وبه اواز یک سهره گوش کنی
وقتی که اوای سحرگاهیش را سر می دهد
چرا که به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت به رایگان

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هر چند خرد بوده باشد وبا روییدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد

اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت ارزو کنم



۱ نظر:

ابوذر گفت...

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی