۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

تکرارزندگی

دیگه از این همه تکرارزندگی  خسته شدم  نمیدونم تا کی می خواد تکرار بشه باید دنبال تنوع توزندگیم باشم  ولی نه تنوع هم بالاخره میشه تکرار. همه چی تکرار میشه واین تکراره که خسته کننده است تنوع هم فایده نداره.  شنیدم شادی می تونه تکرار زندگی رو شیرین کنه ولی اگه اونقدر تودل آدم غم باشه که دیگه جایی برای شادی نمونده باشه چی ؟ به نظر من فقط یه راه وجود داره که از زندگی لذت برد ا ونقدر این دنیا برات بی ارزش باشه که دیگه غصه هیچی رو نخوری ودنیا رو به بازی بگیری آدم وقتی بازی می کنه شاده وبه هیچی فکر نمی کنه .

هیچ چیز تکرار نمی شود وعمر به پایان می رسد : پروانه برشکوفه ای نشست و رود به دریا پیوست!


۳ نظر:

وحيد وحيد گفت...

بيشترين شادي از آن اناني ست كه در مرام واخلاق خود پاكي و صفا را مي بينند نه آنكه الكي خوش ولمپن وار به هر سو دست آزينند و گاه به بازيي دلخوش شوند آنگاه شادي، كه در تنهايي خود، به خود ببالي و از كرده و نكرده خود پشيمان شوي و نشوي راست قامت بدان سان كه خود ايستادي و خود نشستي با احساس و فراانساني خالي از احساس برتري بر ديگران كه تو از خودي و براي خودو آنچه خود بدان دست مي ازي رازيست براي وجود تو نه آنچه ديگرانت تعريف و تمجيد دارند و د رآخر نسيم عزيز تكرار خوبيها تو را شايسته باشد ما را به صرف شام كوكو سيب زميني دعوت كن آفرين

وحيد وحيد گفت...

بيشترين شادي از آن اناني ست كه در مرام واخلاق خود پاكي و صفا را مي بينند نه آنكه الكي خوش ولمپن وار به هر سو دست آزينند و گاه به بازيي دلخوش شوند آنگاه شادي، كه در تنهايي خود، به خود ببالي و از كرده و نكرده خود پشيمان شوي و نشوي راست قامت بدان سان كه خود ايستادي و خود نشستي با احساس و فراانساني خالي از احساس برتري بر ديگران كه تو از خودي و براي خودو آنچه خود بدان دست مي ازي رازيست براي وجود تو نه آنچه ديگرانت تعريف و تمجيد دارند و د رآخر نسيم عزيز تكرار خوبيها تو را شايسته باشد ما را به صرف شام كوكو سيب زميني دعوت كن آفرين

ابوذر گفت...

من فقط یک تکرار در زندگی میبینم


... تکرار " خستگی "